قسمت چهارم (قسمت آخر) : ادامه جیپور و روز آخر دهلی

در قسمت قبل در مورد جیپور صحبت کردیم و چون جیپور شهر دیدنی و پر از جاذبههای گردشگری هست، ادامه سفر به این شهر به این پست هم کشیده شد. البته بعد از اتمام همین پست در مورد آخرین روز تور گردشگری هند، یعنی سفر شهر دهلی هم حرفهایی واسه گفتن دارم. بعد از پوشیدن لباس راجستانی و کلی عکاسی کنار قصر آب و خریدن مقداری سوغاتی از غرفه های صنایع دستی ، رفتیم که قصر شگفت انگیز دیگه ایی به نام هوا محل رو ببینیم.
قصر هوا محل (Hawa Mahal) ، جیپور
حدودای ساعت 12 بود که جلو هوا محل بودیم، فاصله قصر آب تا قصر هوا 10 دقیقه بیشتر نبود. بنایی فوقالعاده چشم نواز و قشنگ صورتی با حدود 953 عدد پنجره !!! قصر هوا محل به قصر بادها معروفه، دقیقا همونجور که از اسمش معلومه به خاطر ورود راحت باد اینطور نامگذاری شده. وقتی دلیل داشتن این همه پنجره رو از ریتیکا پرسیدم، گفت به این دلیل بوده که زنان دربار بتونن با حفظ حریم و دیده نشدن توسط مردم عادی از بیرون با زندگی روزانه و جاری مردم در ارتباط باشن و آشنا بشن.
پنجره های این قصر از نزدیک شبیه کندوی زنبور عسل هستن و کل بنا شبیه یکی از الههها به نام الهه کریشنا هست. ما داخل قصر نرفتیم، اما فکر نمیکنم چیز زیادی از دست داده باشیم. رو به روی این بنا چندین کافه بود که میتونستیم با نشستن توی تراس کافهها از دیدن بنا لذت ببریم و کلی عکاسی کنیم.

اطراف قصر هوا، بازاری بود پر از مغازههای صندل فروشی، مجسمه و صنایع دستی و… که بعد از صرف یه نوشیدنی با ریتیکا داخل یکی از کافهها، یک ساعتی هم توی بازار چرخیدیم. وقت جدا شدن ریتیکا از ما بود چون باید میرفت سر کار. ولی هنوز یه مکان دیگه برای بازدید داشتیم اونم جایی نبود جز معبد میمونها. به خاطر گرمای هوا یکم خسته شده بودیم، با همون ماشین کرایه ای به هتل برگشتیم، لباسهامون رو عوض کردیم و باز همون ماشین رو برای چند ساعت دیگه تمدید کردیم. به ما گفته بودن که اطراف معبد میمونها پر از آدمای محلی اونجاست که برای اینکه پولی به جیب بزنن قبل از ورود به معبد، جلو میان و از خطرناک بودن میمونها و حمله ور شدنشون میگن تا به عنوان محافظ و راهنما با شما بیان داخل معبد.
معبد میمون ها ، جیپور
همونطور که گفتم جلو در ورودی معبد میمونها، محلیها ایستاده بودن و به محض رسیدن و پیاده شدن ما از ماشین اومدن که ما رو بترسونن و بیان داخل و هزینه دریافت کنن اما ما قبول نکردیم و خودمون رفتیم داخل. جای خیلی قشنگی بود و حس عجیبی داشت.



حمله میمونها
همه جا پر از میمونهای ریز و درشت با رفتارای عجیب غریب بود. اکثرا داشتن از توی بدن همدیگه شپش جدا میکردن که این کارشون فوقالعاده خندهدار بود. با تفاوت زیاد، اینجا قشنگترین جایی بود که توی جیپور بازدید کردیم. البته یکمم ترسناک بود، چون هر لحظه میمونها ممکن بود بیان سمتت، اما ما خوششانس بودیم و هیچکدوم سمتمون نیومدن، اما وقتی گروه بعد از ما رفته بودن اونجا، گروهی از میمونهای پیرتر که روز قبلش با هم دعوا کرده بودن و بچه یکی از میمونها رو کشته بودن، به بچههای گروه حمله کرده بودن اونا رو زخمی شده بودن. که اونجوری که برامون تعریف کردن صحنه خیلی وحشتناکی بوده. اینجا بود که ما فهمیدیم محلی ها بیراه هم نمیگفتن.

انتهای معبد و نزدیک به کوه، پر از مرتاضهای هندی بود که اونجا زندگی میکردن اما ما چون یکم از میمونها ترسیده بودیم تا بالا نرفتیم و زود برگشتیم. سوار تاکسی شدیم و حدودای ساعت 5 عصر بود که برای صرف ناهار رفتیم به یه فست فود که وسط 2 تا مال بزرگ قرار داشت.
توک توک دیدین تا حالا؟
بعد از خوردن یه همبرگر خوشمزه با دسر و نوشابه حسابی که عطش گرمای اون روز رو ازمون گرفت. رفتیم تا یه چرخی توی اون مراکز خرید کناری بزنیم. قیمتها تا حدودی خوب بودن و تونستیم دو سه قلم جنس خوب بخریم. دیگه ماشین کرایهایی رو راهی کرده بودیم و مجبور بودیم تاکسی بگیریم که جلو مرکز خرید چشممون به توک توک (ریشکا)های بامزه افتاد. خیلی جالب بود رانندههای توک توک هر کدوم یه آپشن خاص به وسیلشون اضافه کرده بودن تا مسافر رو جذب کنن. یکی کافی رایگان، یکی سیستم موزیک، یکی کولر و… .
با کمک یه شهروند هندی که انگلیسی بلد بود یه توک توک گرفتیم و راهی بازار محلی جیپور شدیم، همون بازاری که شب قبل با اعضای تور اومده بودیم و زمان رو از دست دادیم. توک توک خیلی باحالی بود، از این نظر که سیستم صوتی قوی داشت و موزیکهای روز خارجی رو پخش میکرد و راننده توک توک یه پسر جوون بود که تموم راه رو با آهنگها رقصید. این دفعه رفتیم سراغ مغازههای شال فروشی، روغن فروشی و لوازم خانگی.
یه قصر قشنگ
وسط راه یه قصر دیگه دیدیم که نمیدونستیم چیه، راننده توک توک پیشنهاد داد که پیاده بشیم و عکس بگیریم نمیدونم چرا ولی قبول نکردیم. اما شب که اعضای تور رو دیدیم فهمیدیم اون قصر نورپردازی فوقالعادهای توی شب داره که فیلمشو ازشون گرفتم و براتون اینجا میذارم.
دیگه حدودای 8 شب بود ما حسابی خسته شده بودیم. با یه توک توک دیگه به هتل برگشتیم. کرایه هر نفر 50 روپیه بود. بعد از جمع و جور کردن وسایلمون و یکم استراحت تصمیم گرفتیم از سالن ماساژ هتل استفاده کنیم که متاسفانه تا 7 عصر بیشتر باز نبود. با همسفرم تصمیم گرفتیم بریم توی لابی هتل کنار استخر بشینیم. وقتی رفتیم دیدیم همه همسفرامون اونجا نشستن و یه مرد هندی به همراه پسرش داره ساز میزنه و عروسکهای دست سازشون رو روی زمین چیدن و میفروشن.

صبح روز بعد هتل رو تحویل دادیم، وسایلهامون رو توی ماشین ترنسفر گذاشتیم و دوباره رفتیم سمت بازار محلی رو به روی قصر هوا محل، چون باید شب به دهلی میرسیدیم تا یک شب دیگه توی هتل پیکادیلی دهلی اقامت داشته باشیم به همین خاطر وقت زیادی داشتیم. با احتساب ترافیک دهلی 8 شب به هتل رسیدیم، فردای اون روز، روز آخر سفر ما به هندوستان بود.
روز آخر دهلی
همونطور که قبلا گفتم برای صرفه جویی توی هزینهها، من لیست مکانهای دیدنی که لیدر میبرد و به ازاش هزینه دریافت میکرد رو از قبل ازش گرفته بودم و راههای رفتن به اون مکانها رو بررسی کرده بودم. اولین جای مهم و معرکهایی که قرار بود بریم معبد آکشاردام بود که اگر از این معبد بازدید نکنید انگار اصلا به هند سفر نکردید.

معبد آکشاردام (بزرگترین معبد هندوان جهان)
ساعت 10 صبح به همراه همسفرم آماده شدیم و به سمت مترو که 50 متر با هتل فاصله داشت رفتیم. و در واقع از گروه جدا شدیم. اما قبل از اون چمدونهامون رو توی ترنسفر گذاشتیم چون دیگه به هتل برنمیگشتیم و باید مستقیم به سمت فرودگاه میرفتیم. مترو به معبد آکشاردام ایستگاه مستقیم داشت و حدودا 40 دقیقه راه بود. از اونجایی که قبل از رفتن عکسهاشو توی اینترنت نگاه کرده بودم، منتظر دیدن یک بنای با شکوه و بی نظیر بودم.
متاسفانه ورود هرگونه وسیله تصویربرداری، کیف، خوراکی و… به این مجموعه ممنوع بود و به شدت توریستها رو بازرسی میکردن طوری که 3 ایستگاه بازرسی وجود داشت یکی بدنی، دوتای دیگه هم از زیر دستگاه ایکس ری رد میشدیم. بازدید از این معبد کاملا رایگان بود و ما نزدیک 1 دلار فقط هزینه مترو تا اونجا رو پرداخت کردیم، اما لیدر گروه به ازای هر نفر 30 دلار از مسافرها برای تور معبد آکشاردام دریافت کرده بود.از درب ورودی بعد از گذروندن 7 خان رستم و طی کردن مسافت نسبتا طولانی، کم کم هاله ایی از یه بنای خیلی خیلی بزرگ و بیحد و اندازه با شکوه جلومون ظاهر شد.
به جرات میتونم بگم نفس توی سینه حبس میشد از دیدن این شاهکار. در بدو ورود باید کفشهامون رو تحویل میدادیم و پا برهنه روی سنگهای مرمر راه میرفتیم .تمام بدنه معبد پر از کندهکاری و نقشهای مختلفی از فیلها، الهه راما و کریشنا بود. سنگهای مرمر کف حیاط 2 رنگ بودن سفید و قرمز برای اینکه پامون نسوزه باید روی سنگهای سفید راه میرفتیم و خیلی عجیب بود که سنگهای سفید کاملا خنک بودن.
از زوایه داخل
داخل بنای اصلی “سوامی نارا” مجسمههای خیلی بزرگی از الهههای مقدس قرار داشت که توسط حصار محصور شده بودن و مردم از دور پول میریختن و آرزو میکردن. الهه عشق مجسمه اصلی و بزرگتر از بقیه بود و روایت محلیها این بود که هر کسی برای اولین بار وارد این معبد بشه و عشق آرزو کنه، آرزوش براورده میشه. داخل حیاط هم پر بود از زوجهای جوان و عاشق که دست توی دست همدیگه نشسته بودن و از آرامش فضای معبد لذت میبردن و حتی عبادت میکردن. اتمسفر فوقالعاده آرامش بخشی حکمفرما بود. فقط یک محل برای گرفتن عکس تعبیه شده بود اونم از فاصله دور و توسط عکاسهای مخصوص همونجا.
از پیشینه تاریخی و معماری بنا چیزی نمیگم چون از حوصله خارجه و با یک گوگل کردن ساده میتونید همه اطلاعاتش رو بخونید. حیاط معبد فوقالعاده بزرگ بود و شامل دو باغ میشد که با تاریک شدن هوا برنامههای خاصی از جمله رقص فواره آب همراه با موزیک درون اون برگزار میشد. مردد بودیم که برای اجرای این برنامه صبر کنیم یا نه چون حدود 4 ساعت باید تا غروب آفتاب صبر میکردیم که بچههای گروه رو دیدیم.
به وقت نمایش
از اونجا که این معبد یک محل فرهنگی هم محسوب میشد قسمتی داشت مثل یه تالار نمایش که فوقالعادهترین بخش سفر ما به هند بود. داخل اون تالار فرهنگ و تاریخ 1000 ساله مردم هند توسط رباطهایی به شکل انسان که متحرک بودن نمایش داده میشد و توی یه قسمت دیگه سوار قایق میشدیم و از وسط یه رودخونه مصنوعی که اطراف اون صحنههای مختلف از سرگذشت یکی از اشخاص بزرگ هندو با جلوههای ویژه و نورپردازی صحبت میشد، میگذشتیم.
مرکز خرید معبد آکشاردام دهلی
بعد از اتمام این برنامه وقتی از معبد بیرون آمدیم، یکم جلوتر به سمت مرکز خرید سوغاتی آکشاردام رفتیم. فروشگاهی که انواع روغن، عود، لباس، صنایع دستی، کتاب، نماد و یادگاریهای آکشاردام فروخته میشد. چیزهای جالبی داشت و بهتر از همه نمادهای آکشاردام بود که واقعا ارزش خرید رو داشت. من چندتا خودکار چوبی با طرح معبد رو برای سوغاتی، مقدای داروی گیاهی هندی، عود و جا عودی خریدم که به نظرم یادگاری خوبی از دهلی بود.
Ambiance Mall دهلی
بازدید ازین معبد حدود 4 ساعت طول کشید و به جرات میتونم بگم از بی نظیر ترین تجربه های زندگی من بود. قرار شد ساعت 8 همگی توی مرکز خرید بزرگی به نام Ambiance Mall جمع بشیم و بریم به سمت فرودگاه. حدود 3 ساعت وقت داشتیم که با همسفرم به یه پاساژ محلی رفتیم که اجناس خوبی نداشت و ساعت 7 بود که به Ambiance Mall رسیدیم. توی این مرکز خرید تونستیم خریدهای خوبی انجام بدیم و هرچی پول ته جیبامون مونده بود خرج کردیم و با هند خداحافظی کردیم.
منبع: بامادون
کپی و نشر مطلب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است.
مطالب گردشگریتون فوق العاده هستن لطفا بیشتر بذارید
در ضمن قهوه سینگل 50-50 الان 30 تومنه گفتم در جریان باشین. با سپاس
درود بر شما